کد مطلب:30642 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:108
«و لقد بلغنی ان الرجل منهم كان یدخل علی المرأة المسلمة، و الاخری المعاهدة، فینتزع حجلها و قلبها و قلائدها و رعاثها، ما تمتنع منه الا بالاسترجاع و الاسترحام. ثم انصرفوا و افرین مانال رجلا منهم كلم و لااریق لهم دم، فلو ان امرا مسلما مات من بعد هذا اسفا ما كان به ملوما، بل كان به عندی جدیرا».[2] به من خبر رسیده كه یكی از لشگریان ایشان (معاویه در شهر انبار) بر یك زن مسلمان و یك زن كافره ذمیمه داخل می شده و خلخال و دست بند و گردن بندها و گوشواره های او را می كنده، و آن زن نمی توانسته از او ممانعت كند. مگر آنكه صدا به گریه و زاری بلند نموده و از خویشان خود كمك بطلبد. پس دشمنان (از این كار زار) با غنیمت و دارایی بسیار بازگشتند در صورتی كه نفر از آنها زخمی نرسیده و خونی از آنها ریخته نشد، اگر مردم مسلمانی از شنیدن این واقعه از حزن و اندوه بمیرد، به او ملامت نیست، بلكه به نزد من هم به مردن سزاوارتر است.
.